چه چیزی وحشتناک است؟ خب، چیزهای وحشتناک، مثل گودزیلا! البته به شرطی که انسان آن چیزهای وحشتناک را ببیند و بشناسد. اگر انسان نداند و نشناسد، طبیعتاً وحشت نمیکند. ولی عرصههایی هست که ندانستن و نشناختن مایۀ وحشت است. مشهورترین و گستردهترین آنها سیاست است؛ سیاست در عامترین معنای ممکن که شامل همۀ امور جمعی زندگی انسانها میشود. در عرصۀ سیاست، نظر دادن و عمل کردن اگر بر اساس علم و شناخت نباشد، واقعاً وحشتناک است؛ زیرا تجربه و تاریخ نشان داده که این عملکرد کورکورانه، دیر یا زود، جامعه را با هیولایی مواجه میسازد که از گودزیلا ترسناکتر و مخربتر است. واقعیت این است که دانش ما در زمینۀ سیاست بسیار اندک و محدود است و اگر بنا باشد پرت و پلا نگوییم و فاجعه خلق نکنیم، باید بر اساس علممان حرف بزنیم و عمل کنیم. البته در این صورت حرف و عملمان نمیتواند خیلی زیاد و افراطی باشد. باید سنجید و با لحاظ همۀ جوانب اظهار نظر کرد و دست به عمل زد؛ که البته اصلاً هم راحت نیست. اما چرا اینطور است؟
فردریش فون هایک (۱۸۹۹-۱۹۹۲) به ما میآموزد که دانش ما در عرصۀ جامعه، کشور، سیاست و اقتصاد بسیار اندک است. علاوه بر آن، ذاتاً محدودیتهایی دارد که به هیچ نحو برطرف نمیشوند. به عبارت دیگر، چیزهای زیادی هست که محال است بتوانیم آنها را بدانیم. اگر این امر را نادیده بگیریم، در بددردسری میافتیم و دیگران را هم در بددردسری گرفتار میکنیم. سیاست دانشی تخصصی است. هیچ اشکالی هم ندارد که کسی یا کسانی از چند و چون سیاست بیخبر باشند. اما نکتۀ مهم این است که اگر کسی علیرغم بیخبری از تاریخ و نظریات سیاسی، نظریات و عملکردهای پرجوشوخروش سیاسی داشته باشد، واقعاً مرتکب گناهی نابخشودنی شده است. بله؛ گناهی نابخشودنی است، چون ویرانیهایی جبرانناپذیر به جا میگذارد. با وجود این، عملاً بیشتر افراد (از سیاستمداران ردهبالا گرفته تا شهروندان علاف و هیچکاره) در امور سیاست طوری عمل میکنند که فرضشان داشتن علم کامل به آنهاست.
با توجه به این مطلب، میتوان درک کرد که نشان دادن و اثبات باوری خلاف عرف رایج، کار آسانی نیست. ولی اگر بپذیریم که کاری مهم، ضروری و بسیار مفید است، آنگاه ارزش و اهمیت فلسفۀ سیاسی هایک آشکار میشود. از طرف دیگر، آشنایی همهجانبه با هایک اصلاً آسان نیست، خصوصاً برای ما ایرانیان. چراکه کتابهای هایک بسیار زیاد است و بیشترشان به فارسی ترجمه نشدهاند. مطالعه و فهمیدن همین معدود ترجمهها نیز آسان نیست؛ زیرا هایک دشوارنویس است. کسانی که به سراغ آثارش میروند همان ابتدای کار با جملات طولانی، تودرتو و پیچیدۀ او مواجه میشوند و احتمالاً زود عقبنشینی کنند. در مقابل این وضع، جان گری کتابی خوب و دقیق نگاشته که خوانندۀ مشتاق را تا پایان مجذوب خود نگه میدارد. کتابی است صریح، روشن، جامع، آموزنده و به نظرم برای ما ایرانیان، کاربردی و بصیرتزا.
هرچند هایک در عرصۀ اقتصاد نامآور بود و هست، به طوری که جایزۀ نوبل اقتصاد سال ۱۹۷۴ را هم از آن خود کرد، اما نباید او را در عنوان تنگ اقتصاددان خلاصه کنیم. در ایران نیز هایک را با دیدگاه اقتصادیاش در باب لزوم و اهمیت بازار آزاد میشناسند. اما بازار آزاد دیدگاهی روبنایی است که بر نظریات فلسفی مبناییتر او قرار دارد. پس از این جهت نیز شناخت اندیشههای هایک دقیق و عمیق نیست. هایک در اصل یک متفکر است؛ متفکری که تفکرش یک نظام فکری گسترده است. اقتصاد صرفاً بخشی از این نظام فکری است؛ که زیربنایی هم نیست. چراکه این نظام فکری سرشتی فلسفی دارد که مبتنی بر دیدگاههایی فلسفی در حوزۀ معرفتشناسی است. نویسنده نیز کتابش را با بحث دربارۀ وحدت نظام اندیشههای هایک و خصلت فلسفی آن شروع میکند. سپس به سراغ منابع فلسفی و اقتصادی اندیشههای هایک میرود. پس از آن در فصلهای بعدی به این موارد میپردازد: گسترۀ فکری او، نظم اجتماعی خودانگیخته، قانون، آزادی، اقتصاد، سیاست دولت، شباهتها و تفاوتهای هایک با دیگر فیلسوفان لیبرال (به طور مشخص، جان استوارت میل، هربرت اسپنسر و کارل پوپر). فصل آخر، فصل ششم، ارزیابی و نقدی کلی است نسبت به کلیت فلسفۀ سیاسی هایک.
تا اینجا هنر هایک بود. اما حالا عیب او. چاپ اول این کتاب در سال ۱۹۸۴ منتشر شد که هنوز سوسیالیسم، به علت وجود حکومت قدرتمند اتحاد جماهیر شوروی، گزینهای ممکن و موفق به شمار میآمد. اما چاپ بعدی کتاب، در سال ۱۹۹۸، زمانی منتشر شد که حکومت سوسیالیست شوروی و اتحادیۀ کشورهای اقماریاش از هم پاشیده بود. تغییر اوضاع سیاسی و اقتصادی جهان داوری ناظر بیطرف در خصوص نظریات هایک را تحت تأثیر قرار میدهد. گری به این امر اعتراف میکند و به همین منظور ضمیمهای به چاپ جدید کتابش افزوده است با عنوان «بعدالتحریر: هایک و زوال لیبرالیسم کلاسیک».
بعدالتحریر بازبینی جدی در کل کتاب است. این بخش در ایران سروصدای زیادی بهپا کرد و باعث ناخرسندی هواداران هایک شد. جان گری در این قسمت به این مسئله میپردازد که از میراث هایک چه چیزی همچنان درست است و چه چیزی غلط از آب درآمد. از نظر او معرفتشناسی هایک و، به تبع، نقدهایش به سوسیالیسم همچنان درست و سودمند است. اما نظریات بسیار خوشبینانۀ هایک دربارۀ بازار آزاد اصلاً درست نیستند و محکوم به شکستاند، دستکم با معیارها و انتظارات خود هایک! او میپنداشت که بازار آزاد به طور کلی سنت را حفظ میکند و باعث انسجام اجتماعی و ارتباط قوی میان افراد میشود. ولی برخلاف باور او، بازار آزاد چیزهایی مثل خانواده، مناسبات جنسی و روابط انسانی را از بیخ و بن زیر و رو کرد؛ همان چیزهایی که هایک سخت دلمشغول حفظ آنها بود.
به عبارت دیگر، نظام فکری هایک باطل نیست، بلکه بخشی از آن با بعضی بخشهای دیگرش تعارض دارد. جان گری نظام فکری هایک را دوشقه میکند؛ یکی را نگه میدارد و دیگری را کنار میگذارد. بخش اقتصادی را نادرست میداند، اما زیربنای نظام را حفظ میکند. با وجود این، فهم و حفظ هر دوی اینها برای ما سودمند و چهبسا ضروری است؛ چون حکایت هایک برای ما ایرانیان کمی متفاوت است. وضعیت خاص ما بهگونهای است که بخش اقتصادی آن فلسفه هم به کارمان میآید؛ زیرا ما، برخلاف غرب کاملاً لیبرال، هنوز هم از مداخلۀ افراطی دولت در اقتصاد به مشکل برمیخوریم. مشکلات اقتصادی ما ناشی از دخالت زیاد دولت است و نه بازار آزاد. لذا در این شرایط، تأکید بر لزوم و اهمیت بازار آزاد، در تقابل با افزایش مداخلۀ دولت، برای رسیدن به نقطۀ تعادل مفید است. در این زمینه کمتر کسی به اندازۀ هایک حرف برای گفتن دارد.